رشد کودک، سه دوره دارد

یکی از روایات مشهور در این خصوص، روایتی است از پیامبر اکرم(ص) که فرمود: مراحل رشـد به سه دوران تقسیـم می‌شـود؛ هفت سال اول؛ دوران سیـادت، هفت سـال دوم؛ دوران آمـوزش و هفت سـال سـوم؛ دوره وزارت. در این مجال قدری بیشتر درباره هفت سال اول زندگی کودکان و شیوه‌ برخورد بزرگترها برای رشد و تربیت آنها تأمل خواهیم کرد.

پادشاهی در خانه
بنا به تقسیـم بنـدى كه در روایتـى از پیامبـر گرامـى اسلام حضرت محمد(ص) آمده است، مراحل رشـد به سه دوران تقسیـم می‌شـود: هفت سال اول؛ دوران سیـادت، هفت سـال دوم؛ دوران آمـوزش و هفت سـال سـوم، دوره وزارت.
 
در دوران سیـادت كـودك بـایـد تـدابیـرى انـدیشیـد كه با دوره‌هاى بعدى متفاوت است و آن گـونه كه از نام آن پیداست، مرحله آقایى و سیادت كـودك است. این زمان بهتریـن و مناسبتـریـن وقت اثرگذارى در عقل و انـدیشه و روح انسان است.
 
 از نظر مذهبى نیز بذر هویت دینى و معنوى انسان در كـودكى كاشته مى‌شود، اما القاى مفاهیـم اخلاقى و مذهبى و فرهنگى ـ با توجه به حساسیت ایـن دوران ـ نباید با شیـوه‌هاى مستقیـم و خشك آمـوزشـى صـورت پذیرد، بلكه باید در قالبى شیریـن و با محتـوایى كودكانه انجام گیرد. باید با شیوه‌ای جذاب وضعى را ایجـاد كـرد تـا كودك عملاً از آمـوزش‌ها تصـویـربـردارى كند. سختگیری‌هاى قبل از بلوغ باعث خـواهد شد در كـودك نسبت به مسائل تربیتـى دلزدگـى و گاه تنفر ایجاد شـود. البته ایـن بـدان معنا نیست كه هیچ تلاشى در آگاهى دادن به فرزند نشـود، بلکه ضمن آنکه كـودك باید در هفت سال اول زندگـى از آزادى كامل و منطقـى برخـوردار باشد، می‌توان با شیوه‌هایی او را با معارف و اخلاق آشنا و مأنوس نمود. او را بایـد از دور مـراقبت نمود. ایـن دوره از زمان مـوقعیتـى نیست كه والـدیـن از او تـوقع رفتار بزرگ‌منشانه داشته بـاشنـد، دورانـى است كه نه تنها باید او بچگـى كنـد، بلكه گاه لازم است بزرگترها نیز خـود را تا حد كـودكـى تنزل دهند و با بیان و رفتـار كـودكـانه بـا او بـرخـورد كنند. البته بایـد در نظر داشت آزادى كه به كـودك داده می‌شـود، كاملاً منطقـى و بر پایه اصـول باشد و از او شخصیتـى متوقع و رفاه زده ساخته نشـود.
 
بازی‌های کودکانه
یكى از خصوصیاتى كه در دوره سیـادت كـودكـى بیشتـر به چشـم می‌خـورد و از اهمیت ویژه‌اى برخـوردار است، بازى كودك است. به دوران قبل از دبستان، دوره بازى نیز گفته‌اند و روانشناسان عقیده دارنـد: بازى تفكر كـودك را شکل می‌دهد. او در این موقعیت، كارى جز بازى نـدارد و ایـن امـر مـوجب می‌شود پرنشاط و پـرانرژى شود و فكر و استعداد او شكـوفا شـود. كـودك در بازى به آرزوهایـش دست می‌یابـد. قـدرت استـدلال پیدا مى‌كنـد و نیروى تحلیلـش تقـویت می‌گردد. بزرگتـرها نبایـد بازى كودكان را بى‌اهمیت بشمارند بلكه خـود آنها نیز باید در بازى كـودكان مشاركت داشته باشند، حتی بازى با فرزندان فرصتى است كه والدیـن در خلال آن میزان هـوش و استعداد كـودك را بسنجند. كودك از یك طرف به سبب ضعفى كه در خود حـس مى‌كند و قدرتى كه در بزرگسـالان می‌بینـد و به علت عشقـى كه به تكامل  دارد، كـارهـاى بزرگتـرها را تقلیـد مى‌كنـد. مـوقعى كه پـدر و مادر، در بـازى كـودكانه شـركت مى‌كنند و آنان را در كارهاى كـودكـان مسـاعدت مى‌نمایند، جان طفل از مسرت و شادى لبریز مى‌شـود و احساس می‌كند كارهاى كـودكـانه او آنقـدر ارزنـده است كه پـدر و مادر بـا او همكارى مى‌كنند.
 
 مشاركت والـدیـن در بازى اگـرچه وقت آنان را می‌گیرد، اما آثار بسیار نیكویى بر جاى مى‌گذارد. هم از این روست که حضرت على(ع) از پیامبر(ص) نقل مى‌كنند: «هر كه كـودكـى دارد، باید در تـربیت او خـود را تـا حـد كـودكـى بـرسـاند.»
منبع : تبیان

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

Login Form