تولد رستم به روایت asooneh!

تولد رستم به روایت asooneh!

چند ماه بعد از ازدواج زال و رودابه, نشانه های بارداری در رودابه ظاهر میشه . و هر روز که می گذره شرایط جسمانی رودابه سخت تر می شه که این به خاطر جثه بزرگ و غیر طبیعی نوزاد هست !

نگرانی مادر رودابه – سیندخت – هم دست کمی از دخترش نداره. وقتی زمان زادن میرسه , سیندخت شتابان به سمت زال میره و ازش  کمک می خواد.زال هم به یاد سیمرغ میوفته و سیندخت رو ارام می کنه.

زال پر سیمرغ را می سوزونه , ناگهان هوا تیره گون و سیمرغ ظاهر میشه. زال ماجرا رو  برای سیمرغ تعریف می کنه و سیمرغ میگه :

"رودابه صاحب فرزندی میشه  که قدرتمندی و پهلوانی بی نظیر!

 باید مردی دانا و زیرک , اول  رودابه را بیهوش کنه و بعد خنجری تیز مهیا کنه و پهلوش رو بشکافه و بچه رو بیرون بیاره و بعد پهلو رو بدوزه."

سیمرغ در ادامه صحبتاش می گه که 3 گونه گیاه رو با شیر و مشک مخلوط کنه و بذاره تا خشک شه. وقتی خشک شد بساید و روی پهلو بذاره و بعد هم پر منو روی پهلوش بکشه تا خوب شه.

زال هم همین کارها رو می کنه و حکیمی ماهر میاره و ....

بچه متولد می شه!

همه از دیدن جثه عظیم کودک حیرت زده می شن. وقتی که رودابه به هوش میاد و کودکش رو می بینه خوشحال می شه و چون از درد و رنج رسته ,اسم کودک رو "رستم " می ذاره.

رستم خیلی زود رشد می کنه. 10 دایه بهش شیر می دن و وقتی که کمی بزرگ تر می شه , به اندازه 10 نفر نان و گوشت می خوره. وقتی به سن 8 سالگی می رسه شبیه به سرو بلند بالا میشه.

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

Login Form